rr
قانون امور حسبی
مصوب دوم تیر ماه ۱۳۱۹
باب اول - در کلیات
ماده ۱ - امور حسبی اموری است که دادگاهها مکلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و
تصمیمی اتخاذ نمایند بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بروقوع اختلاف و منازعه بین
اشخاص و اقامه دعوی از طرف آنها باشد.
ماده ۲ - رسیدگی به امور حسبی تابع مقررات این باب میباشد مگر آنکه خلاف آن مقرر
شده باشد.
ماده ۳ - رسیدگی به امور حسبی در دادگاههای حقوقی به عمل میآید.
ماده ۴ - در موضوعات حسبی هر گاه امری در خارج از مقر دادگاهی که کار در آنجا
مطرح است باید انجام شود دادگاه مزبور میتواند انجام آن امر رابه دادگاهی که کار
در حوزه آن باید بشود ارجاع نماید و در این صورت دادگاه نامبرده امر ارجاع شده را
انجام و نتیجه را به دادگاه ارجاعکننده امرمیفرستد.
ماده ۵ - مقررات راجع به نیابت قضایی که در آیین دادرسی مدنی ذکر شده شامل امور
حسبی خواهد بود.
ماده ۶ - در صورتی که دو یا چند دادگاه برای رسیدگی به موضوعی صالح باشند دادگاهی
که بدواً به آن رجوع شده است رسیدگی مینماید.
ماده ۷ - در صورت حدوث اختلاف در صلاحیت دادگاهها رفع اختلاف به ترتیب مقرر در
آیین دادرسی مدنی به عمل میآید.
ماده ۸ - دادرس باید در موارد زیر از مداخله در امور حسبی خودداری کند:
۱ - اموری که در آنها ذینفع است.
۲ - امور راجع به زوجه خود (زوجهای که در عده طلاق رجعی است در حکم زوجه است).
۳ - امور اقرباء نسبی و سببی خود در درجه یک و دو از طبقه اول و درجه یک از طبقه
دوم.
۴ - امور راجع به اشخاصی که سمت ولایت یا قیمومت یا نمایندگی نسبت به آنها دارد.
ماده ۹ - در موارد خودداری دادرس هر گاه در آن حوزه دادرس صلاحیتدار برای رسیدگی
نباشد رسیدگی به دادگاه نزدیکتر ارجاع میشود.
ماده ۱۰ - در موارد ماده ۷ دادرس باید از رسیدگی خودداری نماید ولی اشخاص ذینفع
نمیتوانند به استناد این ماده دادرس را رد نمایند.
ماده ۱۱ - عدم صلاحیت محلی دادگاه یا خودداری دادرس از مداخله در خصوص امری رافع
آثار قانونی اقدام یا تصمیمی که به عمل آمده استنخواهد بود.
ماده ۱۲ - روزهای تعطیل مانع از رجوع به دادرس در امور حسبی نیست ولی دادرس
میتواند رسیدگی را در روزهای تعطیل به تأخیر اندازد مگراینکه امر از امور فوری
باشد.
ماده ۱۳ - درخواست در امور حسبی ممکن است کتبی یا زبانی باشد - درخواست زبانی در
صورتمجلس نوشته شده و به امضاء درخواستکنندهمیرسد.
ماده ۱۴ - در امور حسبی دادرس باید هر گونه بازجویی و اقدامی که برای اثبات قضیه
لازم است به عمل آورد هر چند درخواستی از دادرس نسبتبه آن اقدام نشده باشد و در
تمام مواقع رسیدگی میتواند دلائلی که مورد استناد واقع میشود قبول نماید.
ماده ۱۵ - اشخاص ذینفع میتوانند شخصاً در دادگاه حاضر شوند یا نماینده بفرستند و
نیز میتوانند کسی را به سمت مشاور همراه خود به دادگاهبیاورند و در صورتی که
نماینده به دادگاه فرستاده شود نمایندگی او باید نزد دادرس محرز شود.
تبصره - نماینده اعم از وکلاء دادگستری یا غیر آنها است.
ماده ۱۶ - حساب مواعد به ترتیبی است که در آیین دادرسی مدنی ذکر شده و اگر روز
آخر موعد مصادف با تعطیل شود آخر موعد روز بعد از تعطیلخواهد بود.
ماده ۱۷ - در مهلتهایی که مسافت رعایت میشود ترتیب آن مطابق مقررات آیین دادرسی
مدنی راجع به مسافت است.
ماده ۱۸ - اشخاص ذینفع میتوانند پروندههای امور حسبی را ملاحظه نموده و از
محتویات آن رونوشت گواهی شده یا گواهی نشده از دفتر دادگاهبگیرند.
ماده ۱۹ - هر گاه ضمن رسیدگی به امور حسبی دعوایی از طرف اشخاص ذینفع حادث شود که
رسیدگی به امور حسبی متوقف به تعیین تکلیفنسبت به آن دعوی باشد دادرس در صورت
درخواست دستور موقتی در موضوع آن دعوی مطابق مقررات دادرسی فوری صادر مینماید.
ماده ۲۰ - اقدام و دخالت دادستان در امور حسبی مخصوص به مواردی است که در قانون
تصریح شده است.
ماده ۲۱ - در مواردی که دادستان مکلف به اقدامی میباشد اقدام به عهده دادسرای
دادگاه شهرستانی است که رسیدگی در حوزه آن دادگاه به عملمیآید.
ماده ۲۲ - دادرس پس از تمام شد بازجویی و رسیدگی منتهی در ظرف دو روز تصمیم خود
را اعلام مینماید.
ماده ۲۳ - تصمیم دادرس باید موجه و مدلل باشد.
ماده ۲۴ - در مواردی که تصمیمات دادگاه باید ابلاغ شود ترتیب ابلاغ مانند مقررات
آیین دادرسی مدنی است.
ماده ۲۵ - در صورتی که ابلاغ در کشور بیگانه باید به عمل آید دادرس میتواند
ترتیب سهلتری برای ابلاغ در نظر گرفته و دستور دهد.
ماده ۲۶ - هر گاه شخصی که تصمیم دادگاه باید به او ابلاغ شود در دادگاه حاضر باشد
تصمیم دادگاه به او اعلام و این عمل ابلاغ محسوب است ورونوشت نیز به او داده
میشود.
ماده ۲۷ - تصمیم دادگاه در امور حسبی قابل پژوهش و فرجام نیست جز آنچه در قانون
تصریح شده باشد.
ماده ۲۸ - مرجع شکایت پژوهشی از تصمیمات قابل پژوهش در امور حسبی دادگاهی است که
مطابق آیین دادرسی مدنی صلاحیت رسیدگیپژوهشی به احکام دادگاه صادرکننده تصمیم در
مورد دعاوی دارد.
ماده ۲۹ - مدت پژوهش همان است که برای پژوهش احکام در آیین دادرسی مدنی مقرر شده.
ماده ۳۰ - در صورتی که پژوهش خواه اثبات کند که پژوهش نخواستن او در موعد به
واسطه عذر موجه بوده و در ظرف ده روز از تاریخ رفع عذرپژوهش بخواهد دادگاهی که
مرجع رسیدگی پژوهش است میتواند مهلت پژوهش را تجدید نماید مشروط به اینکه از
تاریخ انقضاء مدت پژوهش بیشاز شش ماه نگذشته باشد.
ماده ۳۱ - مهلت جدید نباید بیش از موعد پژوهشی باشد و درخواست تجدید مهلت بیش از
یک دفعه پذیرفته نیست.
ماده ۳۲ - شکایت پژوهشی به دفتر دادگاهی که صادرکننده تصمیم مورد شکایت بوده داده
میشود و دفتر نامبرده باید فوراً شکایتنامه را ثبت ورسید آن را به شاکی داده و
منتهی در ظرف دو روز شکایتنامه پژوهشی را با برگهای مربوط به آن دادگاهی که مرجع
رسیدگی پژوهشی است بفرستد.
ماده ۳۳ - شکایت پژوهشی ممکن است شفاهی باشد در این صورت شکایت نامبرده در
صورتمجلس دادگاه درج و به امضاء شاکی و دادرسمیرسد و این صورتمجلس با برگهای
مربوطه به دادگاه مرجع رسیدگی پژوهشی فرستاده خواهد شد.
ماده ۳۴ - شکایت پژوهشی ممکن است مبنی بر جهات یا ادله جدید باشد.
ماده ۳۵ - شکایت پژوهشی موجب تعویق اجراء تصمیم مورد شکایت نمیشود مگر اینکه
دادگاهی که رسیدگی پژوهشی میکند قرار تأخیر اجرایآن را بدهد.
ماده ۳۶ - تصمیم دادگاه استان به اتفاق یا به اکثریت آراء معلوم میشود.
ماده ۳۷ - دادگاهی که رسیدگی پژوهشی مینماید هر گونه رسیدگی و تحقیقی که مفید و
لازم بداند بدون احتیاج به درخواست به عمل میآورد وپس از رسیدگی اگر تصمیم مورد
شکایت را صحیح بداند آن را تأیید و چنانچه نقصی در تصمیم نامبرده مشاهده کند موافق
نظر خود آن را تکمیلمینماید و هر گاه تصمیم مورد شکایت را صحیح نداند آن را
الغاء نموده و تصمیم مقتضی را اعلام مینماید.
ماده ۳۸ - هر گاه در تصمیم دادگاه اشتباهی در حساب یا سهو قلم یا اشتباهات دیگری
رخ دهد مثل از قلم افتادن نام یکی از اشخاص ذینفع یا زیادشدن نامی مادام که آن
تصمیم به وسیله شکایت به دادگاه بالاتر از دادگاه خارج نشده باشد دادگاه صادرکننده
تصمیم مستقلاً یا به درخواست یکی ازاشخاص ذینفع آن را تصحیح مینماید و این تصحیح
زیر تصمیم دادگاه یا برگ دیگری که پیوست آن میشود نوشته خواهد شد. دادن رونوشت
ازتصمیم دادگاه بدون پیوست نامبرده ممنوع است.
تصحیح به اشخاصی که تصمیم دادگاه باید ابلاغ شود ابلاغ میشود و در مواردی که
تصمیم دادگاه قابل پژوهش است تصحیح آن هم در مدت مقرر برایپژوهش قابل پژوهش خواهد
بود.
ماده ۳۹ - هر گاه تصمیم دادگاه از اعتبار افتاده باشد تصحیح هم از اعتبار خواهد
افتاد.
ماده ۴۰ - هر گاه دادگاه رأساً یا بر حسب تذکر به خطاء تصمیم خود برخورد در صورتی
که آن تصمیم قابل پژوهش نباشد میتواند آن را تغییر دهد.
ماده ۴۱ - تصمیمی که در زمینه درخواستی به عمل آمده است تغییر آن هم محتاج به
درخواست است.
ماده ۴۲ - هر گاه در استنباط از مواد قانون بین دادرسهایی که رسیدگی پژوهشی
میکنند اختلاف نظر باشد دادگاهی که به امر حسبی رسیدگیپژوهشی مینماید میتواند
به توسط دادستان دیوان کشور نظر هیأت عمومی دیوان کشور را بخواهد و در این صورت
دادگاه نظر خود را با دلائل آنبرای دادستان دیوان کشور میفرستد و پس از آنکه
دیوان کشور نظر خود را اعلام کرد دادگاه مکلف است مطابق آن عمل نماید.
ماده ۴۳ - دادستان دیوان کشور از هر طریقی که مطلع به سوء استنباط از مواد این
قانون در دادگاهها بشود یا به اختلاف نظر دادگاهها راجع به امورحسبی اطلاع حاصل
کند که مهم و مؤثر باشد نظر هیأت عمومی دیوان کشور را خواسته و به وزارت دادگستری
اطلاع میدهد که به دادگاهها ابلاغ شودو دادگاهها مکلفند بر طبق نظر مزبور
رفتار نمایند.
ماده ۴۴ - کسانی که تصمیم دادگاه را در امور حسبی برای خود مضر بدانند میتوانند
بر آن اعتراض نمایند خواه تصمیم از دادگاه نخست صادر شدهو یا از دادگاه پژوهشی
باشد و حکمی که در نتیجه اعتراض صادر میشود قابل پژوهش و فرجام است.
ماده ۴۵ - مقررات آیین دادرسی مدنی راجع به نظم جلسه رسیدگی شامل امور حسبی نیز
خواهد بود.
ماده ۴۶ - در امور حسبی اگر دادرس آشنا به زبان اشخاص باشد ملزم به مداخله دادن
مترجم نیست و در صورت احتیاج به مترجم دادرس میتواندکسی که طرف اعتماد او است
برای ترجمه انتخاب نماید.
مترجم نباید از اشخاص مذکور در ماده ۸ انتخاب شود.
ماده ۴۷ - در مورد دعوی خیانت یا عدم لیاقت و سایر موجبات عزل وصی یا قیم یا ضم
امین ترتیب رسیدگی مطابق مقررات این قانون است وحکمی که در این خصوص صادر میشود
مطابق آیین دادرسی مدنی قابل پژوهش و فرجام است.
باب دوم - در قیمومت
فصل اول - صلاحیت دادگاه قیمومت
ماده ۴۸ - امور قیمومت راجع به دادگاه شهرستانی است که اقامتگاه محجور در حوزه آن
دادگاه است و اگر محجور در ایران اقامتگاه نداشته باشددادگاهی که محجور در حوزه
آن دادگاه سکنی دارد برای امور قیمومت صالح است.
ماده ۴۹ - هر گاه محجور در خارج ایران اقامت یا سکنی داشته باشد امور قیمومت راجع
به دادگاه شهرستان تهران است.
ماده ۵۰ - در صورتی که محجور در خارج ایران اقامت یا سکنی دارد و مطابق ماده ۱۲۲۸
قانون مدنی مأمور کنسولی ایران قیم موقت برای محجورمعین نماید اگر دادگاه تهران
تصمیم مأمور کنسولی را تنفیذ نکند تعیین قیم با دادگاه نامبرده خواهد بود.
ماده ۵۱ - در صورتی که متوفی دارای صغاری باشد که اقامتگاه آنها مختلف است
دادگاهی که برای یک نفر از صغار بدواً تعیین قیم کرده استمیتواند برای صغاری هم
که در حوزه آن دادگاه اقامت ندارند قیم معین نماید و اگر قیم معین نشده باشد
دادگاهی که کوچکترین صغیر در حوزه آناقامت دارد برای تعیین قیم نسبت به تمام
صغار صلاحیت خواهد داشت - و اگر معلوم نباشد کدام یک از صغار کوچکترند هر یک از
دادگاهها که صغیردر حوزه آن دادگاه اقامت دارد صالح است.
ماده ۵۲ - هر گاه در اقامتگاه محجور دادگاه صلاحیتدار برای امور قیمومت نباشد
امور مزبور با نزدیکترین دادگاه صلاحیتدار به اقامتگاه محجورخواهد بود.
ماده ۵۳ - در صورتی که اقامتگاه محجور معلوم نباشد امور قیمومت با دادگاهی است که
محجور در حوزه آن دادگاه یافت میشود.
ماده ۵۴ - عزل و تعیین قیم جدید و تعیین قیم موقت و سایر امور محجور که راجع به
دادگاه است با دادگاهی است که بدواً تعیین قیم کرده است.
فصل دوم - ترتیب تعیین قیم
ماده ۵۵ - علاوه بر اشخاص مذکور در ماده ۱۲۱۹ و ۱۲۲۰ و ۱۲۲۱ قانون مدنی شهرداری و
اداره آمار و ثبت احوال و مأمورین آنها و دهبان وبخشدار در هر محل مکلفند پس از
اطلاع به وجود صغیری که محتاج به تعیین قیم است به دادستان شهرستان حوزه خود اطلاع
دهند.
ماده ۵۶ - هر یک از دادگاهها که در جریان دعوی مطلع به وجود محجوری شود که ولی
یا وصی یا قیم نداشته باشد باید به دادستان برای تعیین قیماطلاع بدهد.
ماده ۵۷ - در رسیدگی به درخواست حجر دادگاه نسبت به اشخاصی که مجنون یا سفیه
معرفی شدهاند هر گونه تحقیقی که لازم بداند به عملمیآورد و میتواند اشخاصی که
اطلاعات آنها را قابل استفاده بداند احضار نموده و یا برای تحقیق از اشخاص نامبرده
نماینده بفرستد و پس از رسیدگیو تحقیقات لازم و احراز حجر حکم به حجر میدهد و در
صورت عدم احراز حجر درخواست حجر را رد مینماید.
ماده ۵۸ - هر گاه دادگاه لازم بداند از کسی که محجور معرفی شده تحقیق کند و آن
شخص نتواند در دادگاه به واسطه عذر موجه حاضر شود دادرسدادگاه شخصاً یا به وسیله
نماینده در خارج از دادگاه از او تحقیق مینماید.
ماده ۵۹ - هر گاه صغیری که ولی خاص ندارد در زمان رسیدن به سن رشد سفیه یا مجنون
باشد قیم باید به دادستان جنون یا سفه او را اطلاع دهد ودادستان پس از اطلاع به
این امر مکلف است در موضوع جنون و سفاهت تحقیق نموده و دلایل آن را اعم از نظریات
کارشناس و اطلاعات مطلعین وغیره به دادگاه بفرستد و دادگاه پس از رسیدگی و احراز
جنون یا سفه حکم به استمرار و بقاء حجر صادر مینماید در این صورت ممکن است قیم
سابقرا هم به قیمومت ابقاء نمود.
ماده ۶۰ - برای چند نفر از اشخاص محتاج به قیم میتوان یک قیم معین نمود مگر آنکه
اداره امور هر یک از آنها محتاج به قیم علیحده باشد.
ماده ۶۱ - پدر یا مادر محجور مادام که شوهر ندارد با داشتن صلاحیت برای قیمومت بر
دیگران مقدم میباشد.
ماده ۶۲ - در صورت محجور شدن زن شوهر با داشتن صلاحیت برای قیمومت بر دیگران مقدم
است.
ماده ۶۳ - در مورد تعدد قیم و همچنین در موردی که ناظر معین شده است دادگاه معین
میکند که در صورت اختلاف نظر بین قیمها یا بین قیم وناظر به دادگاه یا شخص
ثالثی رجوع نماید و یا ترتیب دیگری را برای رفع اختلاف پیشبینی نماید.
ماده ۶۴ - دادگاه میتواند شخصی را که درخواست حجر او شده است قبل از صدور حکم و
یا بعد از صدور حکم و قبل از قطعی شدن آن از بعضیا تمام تصرفات در اموال موقتاً
ممنوع نماید، و در این صورت دادگاه امینی موقتاً برای حفظ اموال و تصرفاتی که ضرورت
دارد معین مینماید.
ماده ۶۵ - بعد از قطعی شدن حکم حجر به واسطه انقضاء مدت پژوهش یا صدور حکم پژوهشی
به حجر اقدام به تعیین قیم میگردد.
ماده ۶۶ - دادستان و محجور و قیم محجور نسبت به تصمیمات دادگاه در موارد زیر
میتوانند پژوهش بخواهند اگر قیم متعدد باشد هر یک از آنهاحق پژوهش دارند:
۱ - حکم حجر.
۲ - حکم بقاء حجر.
۳ - رفع حجر.
۴ - رد درخواست حجر.
۵ - رد درخواست بقاء حجر.
۶ - رد درخواست رفع حجر.
ماده ۶۷ - نصب قیم در صورتی که قیم در دادگاه حاضر باشد حضوراً به او اعلام و اگر
در دادگاه حاضر نباشد باید فوراً به او ابلاغ گردد.
ماده ۶۸ - قیم باید در ظرف سه روز پس از ابلاغ با رعایت مسافت قبول یا عدم قبول
قیمومت را به دادستان اطلاع دهد و اگر در این مدت قبول خودرا اطلاع نداد یا
قیمومت را قبول نکرد دادستان دادگاه را برای تعیین شخص دیگری به سمت قیمومت مطلع
میکند.
و هر گاه قبل از تعیین قیم جدید شخصی که قبلاً به قیمومت معین شده قبول قیمومت را
به دادستان اطلاع دهد شخص دیگری معین نخواهد شد.
ماده ۶۹ - دادگاه در تمام امور تصمیمات خود را به هر طریقی که مقتضی بداند به
دادستان اطلاع میدهد.
ماده ۷۰ - اثر حجر از تاریخ قطعیت حکم مترتب میشود لیکن اگر ثابت شود که علت حجر
قبل از تاریخ حکم حجر وجود داشته اثر حجر از تاریخوجود علت حجر مترتب میشود.
ماده ۷۱ - در مواردی که علت حجر بعد از رشد حادث شده باشد دادگاه باید ابتداء
تاریخ حجر را که بر او معلوم شده است در حکم خود قید نماید.
ماده ۷۲ - حکم حجر یا رفع حجر مانع نیست که اگر اهلیت یا عدم اهلیت یکی از
متعاملین در دادگاهی قبل از حکم حجر و یا بعد از رفع حجر ثابتشود دادگاه به آنچه
نزد او ثابت شده است ترتیب اثر دهد.
ماده ۷۳ - در صورتی که محجور ولی یا وصی داشته باشد دادستان و دادگاه حق دخالت در
اداره امور او ندارند و فقط دادرس بعد از رسیدگی لازممیتواند وصایت وصی را تصدیق
نماید.
فصل سوم - اختیارات و مسئولیت قیم
ماده ۷۴ - قیم از تاریخی که سمت قیمومت به او اطلاع داده میشود شروع به اعمال
قیمومت خواهد نمود.
ماده ۷۵ - هر گاه قیم پس از تاریخ نصب و قبل از ابلاغ به او عملی به عنوان قیمومت
نسبت به محجور کرده باشد نافذ است.
ماده ۷۶ - قیم در سیاهه اموال محجور که در ابتداء دخالت خود تنظیم میکند باید
برگهای بهادار و اسناد دیون و اسناد املاک و تمام برگهایی کهدارای اهمیت است ذکر
نماید و برگهایی که بهاء و اهمیتی ندارد هر نوعی از آنها را علیحده بایگانی و عدد
برگها را در سیاهه دارایی قید کند.
ماده ۷۷ - قیم باید اجرت کسی که برای حفظ اموال از طرف دادستان یا دادرس معین شده
است از مال محجور بپردازد.
ماده ۷۸ - قیم میتواند هزینه تهیه صورتحساب و تسلیم اموال را اگر از اموال محجور
برنداشته است پس از زوال سمت خود از محجوری که رفعحجر از او شده یا کسی که به جای
او به سمت قیمومت منصوب شده است مطالبه نماید.
ماده ۷۹ - قیم باید در تربیت و اصلاح حال محجور سعی و اهتمام نماید و در امور او
رعایت مصلحت را بنماید.
ماده ۸۰ - قیم باید اموال ضایع شدنی محجور را بفروشد و از پول آن با رعایت مصلحت
محجور مالی خریداری و یا به ترتیب دیگری که مصلحتباشد رفتار نماید.
ماده ۸۱ - قیم میتواند با رعایت مصلحت اموال منقولهای که مورد احتیاج محجور
نیست فروخته و نسبت به پول آن مطابق ماده فوق عمل نماید.
ماده ۸۲ - قیم باید هزینه زندگانی محجور و اشخاص واجبالنفقه او و همچنین هزینه
معالجه آنها را در بیمارستان و غیره و هزینه لازم دیگر از قبیلهزینه تربیت اطفال
محجور را بپردازد و اگر محجور دیوانه باشد باید به حسب اقتضاء در خانه یا
تیمارستان تحت معالجه قرار داده شود.
ماده ۸۳ - اموال غیر منقول محجور فروخته نخواهد شد. مگر با رعایت غبطه او و تصویب
دادستان.
ماده ۸۴ - اسناد و اشیاء قیمتی باید با اطلاع دادستان در محل امنی نگاهداری شود و
وجوه نقدی که محل احتیاج نیست باید در یکی از بانکهایمعتبر گذاشته شود.
ماده ۸۵ - ولی یا قیم میتواند در صورتی که مقتضی بداند به محجور اجازه اشتغال به
کار یا پیشهای بدهد و در این صورت اجازه نامبرده شامللوازم آن کار یا پیشه هم
خواهد بود.
ماده ۸۶ - محجور ممیز میتواند اموال و منافعی را که به سعی خود او حاصل شده است
با اذن ولی یا قیم اداره نماید.
ماده ۸۷ - قیم باید بعد از رفع حجر اموال محجور را به تصرف او بدهد و اگر در مدت
حجر سمت قیمومت از قیم سلب و به جای او شخص دیگریمعین شد اموال را به تصرف قیم
بعدی بدهد.
ماده ۸۸ - در صورتی که پزشک ازدواج مجنون را لازم بداند قیم با اجازه دادستان
میتواند برای مجنون ازدواج نماید و هر گاه طلاق زوجه مجنونلازم باشد به پیشنهاد
دادستان و تصویب دادگاه قیم طلاق میدهد.
ماده ۸۹ - در صورت فوت قیم ورثه کبیر او اگر باشند مکلف هستند به دادستان اطلاع
دهند و مادام که قیم جدید معین نشده حفظ و نظارت دراموال صغار و مجانین و اشخاص
غیر رشید که قیم آنها فوت شده به عهده دادستان خواهد بود.
ماده ۹۰ - وجوه زائد از احتیاج صغیر را قیم در صورت امکان نباید بدون سود بگذارد
و اگر بیش از شش ماه بدون سود گذاشت مسئول تأدیهخسارت به میزان خسارت تأخیر تأدیه
خواهد بود.
ماده ۹۱ - در صورتی که پس از تعیین قیم مورث محجور فوت نماید قیم مکلف است در ظرف
ده روز درخواست مهر و موم و تحریر ترکه متوفی رابنماید.
ماده ۹۲ - بعد از زوال قیمومت قیم مسئول حفظ اموال محجور است تا به تصرف شخصی که
باید تصرف نماید بدهد.
ماده ۹۳ - هر گاه قیم در پول محجور به سود خود تصرف نماید از تاریخ تصرف مسئول
خسارت تأخیر تأدیه میباشد.
ماده ۹۴ - در صورتی که قیم متعدد بوده و با شرکت یکدیگر در اموال محجور تعدی یا
تفریط نمایند هر یک از آنها مسئولیت تضامنی دارند. و اگربعضی از قیمین بدون شرکت
دیگران تعدی یا تفریط در اموال محجور نمایند مسئولیت متوجه به کسی خواهد بود که
تعدی یا تفریط کرده است.
ماده ۹۵ - هزینه حفظ و اداره اموال محجور و هزینهای که برای رسیدگی به امور
محجور و انجام وظایف قیمومت لازم میشود از اموال محجورتأدیه میگردد.
فصل چهارم - عزل قیم
ماده ۹۶ - محجور ممیز میتواند از قیم برای ندادن هزینه و کوتاهی او در تربیت و
نگاهداری خود شکایت نماید در این صورت هر گاه دادگاهشکایت را وارد دید دستوری که
مناسب است میدهد و قیم باید بر طبق آن دستور عمل کند.
مفاد این ماده در موردی که دادستان کوتاهی قیم را در تربیت و نگاهداری محجور و
دادن هزینه او به دادگاه اطلاع بدهد اجرا خواهد شد.
ماده ۹۷ - محجور و هر ذیعلاقهای میتوانند به دادستان وجود سبب عزل قیم را اطلاع
دهند در این صورت اگر دادستان سبب عزل را موجود دید ازدادگاه درخواست عزل قیم را
مینماید.
ماده ۹۸ - برای رسیدگی به درخواست عزل قیم باید قیم و در صورت لزوم دادستان احضار
شوند و حکمی که راجع به عزل صادر میشود باید مدللو موجه باشد.
ماده ۹۹ - قیم از تصمیم دادگاه راجع به عزل خود و دادستان از رد درخواست عزل قیم
میتوانند پژوهش بخواهند و مادامی که تکلیف قطعی معیننشده امور صغیر به وسیله
دادستان یا قیمی که موقتاً برای محجور معین میشود انجام خواهد شد.
ماده ۱۰۰ - اعمال قیم بعد از ابلاغ حکم عزل او نافذ نیست.
ماده ۱۰۱ - در مورد ماده ۱۲۴۴ قانون مدنی اگر قیم قبل از تعیین شخص دیگری به جای
او صورتحساب را فرستاده یا معلوم شود که تأخیر درفرستادن صورتحساب به واسطه عذر
موجه بوده است ممکن است همان شخص را به قیمومت ابقاء یا مجدداً او را به قیمومت
معین نمود.
ماده ۱۰۲ - محجور میتواند در موارد رفع حجر اعلام خروج از قیمومت را از دادگاه
بخواهد و دادگاه پس از رسیدگی و احراز موجب رفع حجرخروج محجور را از تحت قیمومت
اعلام مینماید.
باب چهارم - امور راجع به امین
ماده ۱۰۳ - علاوه بر مواردی که مطابق قانون مدنی تعیین امین میشود در موارد زیر
نیز امین معین خواهد شد:
۱ - برای اداره سهمالارثی که ممکن است از ترکه متوفی به جنین تعلق گیرد در صورتی
که جنین ولی یا وصی نداشته باشد.
۲ـ برای اداره اموالی که به مصارف عمومی اختصاص داده شده و مدیری نداشته باشد.
ماده ۱۰۴ - کسی که در اثر کبر سن یا بیماری و امثال آن از اداره تمام و یا بعض
اموال خود عاجز شده میتواند از دادگاه بخواهد که برای اداره اموالاو امین معین
شود.
ماده ۱۰۵ - تعیین امین برای جنین در دادگاه شهرستانی به عمل میآید که مادر جنین
در حوزه آن دادگاه اقامت دارد و برای کسی که عاجز از ادارهاموال خود است دادگاه
شهرستانی که شخص نامبرده در حوزه آن اقامت دارد و در سایر مواردی که احتیاج به
تعیین امین پیدا میشود دادگاه شهرستانیصالح است که در حوزه آن دادگاه احتیاج به
تعیین امین حاصل شده است.
ماده ۱۰۶ - سایر امور مربوطه به امین با دادگاهی است که امین را تعیین کرده است.
ماده ۱۰۷ - در مورد جنین دادستان و اقربای جنین و در مورد مصارف عمومی دادستان و
هر ذینفعی میتواند از دادگاه درخواست تعیین امیننماید.
ماده ۱۰۸ - دادستان میتواند اشخاصی را که برای سمت امانت مناسب باشند به دادگاه
معرفی نموده و دادگاه پس از احراز لزوم تعیین امین از بیناشخاص نامبرده یا اشخاص
دیگر که طرف اعتماد باشند یک یا چند نفر را به سمت امین معین مینماید.
ماده ۱۰۹ - مادر جنین در صورت داشتن صلاحیت بر دیگران مقدم است و در صورت عدم
صلاحیت یا عدم قبول او اقربای نسبی و سببی جنین بردیگران مقدم خواهند بود.
ماده ۱۱۰ - در غیر مورد جنین پدر و جد و مادر و اولاد و زن و شوهر کسی که امین
برای اداره اموال او معین میشود با داشتن صلاحیت به ترتیبمذکور بر دیگران تقدم
دارند و در صورت نبودن اشخاص مذکور سایر اقربا بر دیگران مقدم هستند.
ماده ۱۱۱ - دادگاه میتواند علاوه بر امین یک یا چند نفر را به عنوان ناظر معین
نماید.
ماده ۱۱۲ - صورت تعدد امین و ناظر دادگاه باید حدود اختیارات آنها را معین نماید
و نیز میتواند وظایف امناء متعدد را تفکیک کند.
ماده ۱۱۳ - حفظ و نظارت اموال در مواردی که محتاج به تعیین امین است مادام که
امین معین نشده به عهده دادستانی است که اموال در حوزه اویافت میشود.
ماده ۱۱۴ - در خارج ایران مأمورین کنسولی ایران حق دارند برای اداره اموال
ایرانیان که محتاج به تعیین امین و واقع در حوزه مأموریت آنها استموقتاً نصب امین
نمایند و باید تا ده روز پس از نصب امین مدارک عمل خود را به وسیله وزارت امور
خارجه به وزارت دادگستری بفرستند - نصب امیننامبرده وقتی قطعی میگردد که دادگاه
شهرستان تهران تصمیم مأمور کنسولی را تنفیذ کند.
ماده ۱۱۵ - وظایف و اختیاراتی که به موجب قانون و نظامات مربوطه در مورد دخالت
دادستانها در امور محتاج به تعیین امین مقرر است در خارجایران به عهده مأمورین
کنسولی خواهد بود.
ماده ۱۱۶ - اگر در عهود و قراردادهای منعقده بین دولت ایران و دولتی که مأمور
کنسولی مأموریت خود را در کشور آن دولت اجراء میکند ترتیبیبر خلاف مقررات دو
ماده فوق اتخاذ شده باشد مأمورین مذکور مفاد آن دو ماده را تا حدی که با مقررات
عهدنامه یا قرارداد مخالف نباشد اجراء خواهندکرد.
ماده ۱۱۷ - اشخاصی که نباید به قیمومت منصوب شوند به سمت امین معین نخواهند شد.
ماده ۱۱۸ - کسی که به عنوان عجز از اداره اموال برای او امین معین شده اگر تصرفی
در اموال خود بنماید نافذ است و امین نمیتواند او را ممانعتنماید.
ماده ۱۱۹ - مقررات راجع به وظائف و اختیارات و مسئولیت قیم شامل امین غائب و جنین
هم میشود.
ماده ۱۲۰ - سمت امینی که برای جنین معین شده است پس از تولد طفل زائل میشود و در
غیر این مورد نیز پس از زوال سببی که موجب تعیینامین شده است سمت امین زائل خواهد
شد.
ماده ۱۲۱ - مقررات راجع به عزل قیم نسبت به امین هم جاری است.
ماده ۱۲۲ - امینی که برای اداره اموال مربوطه به مصارف عمومی تعیین میشود باید
به ترتیبی که مقرر شده و موافق مصلحت اموال را اداره و درمصارف مخصوصه که مقرر
شده است صرف نماید.
ماده ۱۲۳ - امینی که برای اداره اموال عاجز معین میشود به منزله وکیل عاجز است و
احکام وکیل نسبت به او جاری است.
ماده ۱۲۴ - امین باید در ظرف سه روز پس از ابلاغ با رعایت مدت مسافت مذکور در
آیین دادرسی مدنی قبول یا عدم قبول سمت امانت را به دادگاهاطلاع دهد و اگر در این
مدت قبول خود را اطلاع نداد شخص دیگری معین خواهد شد مگر اینکه قبل از تعیین دیگری
قبول سمت امانت را به دادگاهاطلاع دهد که در این صورت همان شخص به سمت امانت باقی
خواهد ماند.
ماده ۱۲۵ - هزینه حفظ و اداره اموالی که برای آن امین معین شده است از اموال
نامبرده برداشته خواهد شد.
باب چهارم - راجع به غائب مفقودالاثر
فصل اول - در صلاحیت دادگاه
ماده ۱۲۶ - امور راجع به غائب مفقودالاثر با دادگاه شهرستان محلی است که آخرین
اقامتگاه غائب در آن محل بوده.
ماده ۱۲۷ - هر گاه آخرین اقامتگاه غائب در خارج از ایران باشد دادگاهی برای
رسیدگی به امور غائب صالح است که آخرین محل سکونت غائب درحوزه آن دادگاه بوده.
ماده ۱۲۸ - هر گاه غائب در ایران اقامتگاه یا محل سکنی نداشته یا اقامتگاه و محل
سکنای او در ایران معلوم نباشد دادگاه محلی برای رسیدگی بهامور غائب صالح است که
ورثه غائب در آن محل اقامت یا سکنی دارند.
ماده ۱۲۹ - در صورتی که ورثه غائب در ایران معلوم نباشد دادگاهی صالح است که غائب
در آنجا مال دارد.
فصل دوم - در تعیین امین
ماده ۱۳۰ - دادستان و اشخاص ذینفع از قبیل وراث و بستانکار حق دارند از دادگاه
درخواست تعیین امین برای اداره اموال غائب بنمایند.
ماده ۱۳۱ - پس از وصول درخواست تعیین امین دادگاه در خصوص غیبت و اینکه غائب کسی
را برای اداره اموال خود معین کرده است یا نه تحقیقنموده و پس از احراز غیبت و
وجود شرایط ماده ۱۰۱۲ قانون مدنی تعیین امین مینماید.
ماده ۱۳۲ - کسی که در زمان غیبت غائب عملاً متصدی امور او باشد در موقع تعیین امین
برای غائب آن شخص بر دیگران مقدم خواهد بود.
ماده ۱۳۳ - غائبی که تابعیت او مشکوک است تابع مقررات راجع به تبعه ایران است.
ماده ۱۳۴ - سایر احکام امین غائب مطابق احکام مذکور در قانون مدنی و باب سوم این
قانون است.
ماده ۱۳۵ - بعد از صدور حکم موت فرضی غائب یا معلوم شدن موت حقیقی یا زنده بودن
غائب سمت امین زایل میشود.
فصل سوم - دادن اموال به طور موقت به تصرف ورثه
ماده ۱۳۶ - بعد از گذشتن دو سال تمام از آخرین خبر غائب ورثه او میتوانند از
دادگاه درخواست کنند که دارایی غائب به تصرف آنها داده شود.
ماده ۱۳۷ - درخواست باید کتبی و مشتمل بر امور زیر باشد:
۱ - نام و مشخصات درخواستکننده.
۲ - مشخصات غائب.
۳ - تاریخ غیبت.
۴ - ادله و جهاتی که به موجب آن درخواستکننده حق این درخواست را برای خود قائل
است.
ماده ۱۳۸ - پس از وصول درخواستنامه دادگاه با حضور درخواستکننده و دادستان به
دلائل درخواست رسیدگی مینماید و نیز راجع به اقامتگاهغائب و تاریخ غیبت و معلوم
نبودن محل او بازجویی لازم نموده و در صورت احراز صلاحیت درخواستکننده آگهی مشتمل
بر درخواست نامبرده ودعوت اشخاصی که از غائب اطلاعی دارند برای اظهار اطلاع به
دادگاه ترتیب میدهد.
ماده ۱۳۹ - آگهی مذکور فوق در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله یک ماه منتشر
میشود و پس از یک سال از تاریخ نشر آخرین آگهی در صورتوجود شرایط مذکور در ماده
۱۰۲۵ و ۱۰۲۶ قانون مدنی اموال غائب به تصرف ورثه او داده میشود.
ماده ۱۴۰ - در صورتی که غائب برای اداره اموال خود کسی را معین کرده باشد و آن کس
فوت شود یا به جهت دیگری صلاحیتش برای اداره اموالاز بین برود امین برای اداره
اموال معین میگردد و اموال به تصرف ورثه داده نمیشود تا حکم موت فرضی غائب صادر
شود.
ماده ۱۴۱ - هر گاه در بین اموال غائب مال ضایع شدنی باشد ورثه یا امین که اموال
غائب به تصرف آنها داده شده آن مال را فروخته و از نتیجهفروش با رعایت مصلحت غائب
مالی خریداری و یا اقدام دیگری که به صرفه غائب باشد مینماید.
ماده ۱۴۲ - هر یک از امین و ورثه که اموال غائب به تصرف آنها داده شده است
میتوانند با اجازه دادستان اموال منقوله غائب را که مورد احتیاجنیست فروخته و از
پول آن مال دیگری که موافق مصلحت غائب باشد خریداری و یا اقدام دیگری که به صرفه
غائب باشد بنمایند.
ماده ۱۴۳ - در موردی که اموال غائب به ورثه تسلیم میشود هر گاه وصیتی شده باشد
اموال مورد وصیت به وصی یا موصیله داده میشودمشروط به اینکه مطابق ماده ۱۰۲۶
قانون مدنی تأمین بدهند.
ماده ۱۴۴ - ورثه و وصی و موصیله که اموال غائب موقتاً به آنها تسلیم میشود باید
اموال را با رعایت مصلحت غائب حفظ و اداره نمایند و آنها دراداره اموال غائب به
منزله وکیل او خواهند بود.
ماده ۱۴۵ - در مورد تسلیم اموال به امین یا ورثه دادگاه به درخواست یکی از ورثه
یا امین صورتی از اموال و اسناد غائب تنظیم مینماید و اینصورت در دفتر دادگاه
بایگانی میشود و اشخاص ذینفع میتوانند از آن رونوشت بگیرند.
ماده ۱۴۶ - در صورتی که ورثه درخواست کنند صورت اموال با حضور دادستان تنظیم و
بهای اموال به توسط کارشناس معین و در صورت اموالبهای آنها قید شود دادگاه
درخواست نامبرده را میپذیرد و هزینه ارزیابی از مال غائب برداشته خواهد شد.
ماده ۱۴۷ - نفقه اشخاص واجبالنفقه غائب و دیون غائب از وجوه نقد یا منافع اموال
او داده میشود و در صورت عدم کفایت از اموال منقولهفروخته خواهد شد و اگر اموال
منقول هم کافی نباشد از اموال غیر منقول فروخته میشود.
ماده ۱۴۸ - در غیر مورد ماده قبل ورثه و امین حق ندارند اموال غیر منقول غائب را
بفروشند یا رهن بگذارند.
ماده ۱۴۹ - در دعوی بر غائب ورثه یا امین که مال به تصرف آنها داده شده طرف دعوی
خواهند بود و همچنین ورثه یا امین حق دارند برای وصولمطالبات غائب اقامه دعوی
نمایند.
ماده ۱۵۰ - در موردی که اموال غائب به تصرف ورثه یا امین داده شده باشد دادگاه
میتواند حقالزحمه متناسبی از درآمد اموال برای ورثه یا امینمعین نماید هزینه
حفظ و اداره اموال غائب از اموال غائب برداشته میشود.
ماده ۱۵۱ - هر گاه بین ورثه غائب غائبی بوده که محتاج به تعیین امین باشد برای او
نیز امینی معین و سهم شخص غائب به امین سپرده میشود.
ماده ۱۵۲ - هر گاه بین ورثه غائب محجوری باشد سهم او به ولی یا قیم یا وصی سپرده
خواهد شد.
فصل چهارم - در حکم موت فرضی
ماده ۱۵۳ - اشخاص زیر میتوانند از دادگاه درخواست صدور حکم موت فرضی غائب را
بنمایند:
۱ - ورثه غائب.
۲ - وصی و موصیله.
ماده ۱۵۴ - درخواست باید کتبی و مشتمل بر امور زیر باشد:
۱ - مشخصات غائب.
۲ - تاریخ غیبت.
۳ - دلایلی که به موجب آن درخواستکننده حق درخواست صدور حکم موت فرضی را دارد.
۴ - ادله و اسنادی که مطابق ماده ۱۰۲۰ و ۱۰۲۱ و ۱۰۲۲ قانون مدنی ممکن است به موجب
آن ادله و اسناد درخواست حکم موت فرضی غائب رانمود.
ماده ۱۵۵ - پس از وصول درخواستنامه دادگاه اظهارات و دلایل درخواستکننده را در
نظر گرفته و در صورتی که اظهارات و دلایل نامبرده راموجه دانست آگهی مطابق ماده
۱۰۲۳ قانون مدنی ترتیب میدهد و این آگهی در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله یک
ماه منتشر میشود و جلسهرسیدگی به درخواست به فاصله یک سال از تاریخ نشر آخرین
آگهی معین میگردد.
مقررات این ماده در صورتی اجراء میشود که قبلاً در زمینه درخواست تصرف اموال آگهی
نشده باشد و چنانچه مطابق ماده ۱۰۲۵ قانون مدنی آگهی شده باشد دادگاه به آن اکتفا
مینماید.
ماده ۱۵۶ - رسیدگی با حضور درخواستکننده و دادستان به عمل میآید - عدم حضور
درخواستکننده مانع رسیدگی نیست.
ماده ۱۵۷ - دادگاه میتواند هر گونه تحقیق که مقتضی بداند بنماید و پس از احراز
موجبات صدور حکم موت فرضی حکم میدهد.
ماده ۱۵۸ - حکم باید مشتمل بر امور زیر باشد:
۱ - نام و نام خانواده درخواستکننده.
۲ - مشخصات غائب.
۳ - دلایل و مستندات حکم.
۴ - تاریخ صدور حکم.
ماده ۱۵۹ - درخواستکننده میتواند از رد درخواست خود و دادستان از حکم موت فرضی
پژوهش بخواهد و رأی پژوهش قابل فرجام نیست.
ماده ۱۶۰ - بعد از قطعیت حکم موت فرضی تأمیناتی که از امین یا ورثه گرفته شده است
مرتفع میشود.
ماده ۱۶۱ - در هر موقع که موت حقیقی یا زنده بودن غائب معلوم شود اقداماتی که
راجع به موت فرضی او به عمل آمده است بلااثر خواهد شدمگر اقداماتی که برای حفظ و
اداره اموال غائب شده است.
باب پنجم - در امور راجع به ترکه
فصل اول - در صلاحیت
ماده ۱۶۲ - امور راجع به ترکه عبارت است از اقداماتی که برای حفظ ترکه و رسانیدن
آن به صاحبان حقوق میشود از قبیل مهر و موم و تحریر ترکهو اداره ترکه و غیره.
ماده ۱۶۳ - امور راجع به ترکه با دادگاه بخشی است که آخرین اقامتگاه متوفی در
ایران در حوزه آن دادگاه بوده و اگر متوفی در ایران اقامتگاه نداشتهبا دادگاهی
است که آخرین محل سکنای متوفی در حوزه آن دادگاه بوده.
ماده ۱۶۴ - هر گاه متوفی در ایران اقامتگاه یا محل سکنی نداشته دادگاهی صالح است
که ترکه در آنجا واقع شده و اگر ترکه در جاهای مختلف باشددادگاهی که مال غیر
منقول در حوزه آن واقع است صلاحیت خواهد داشت و اگر اموال غیر منقول در حوزههای
متعدد باشد صلاحیت با دادگاهی استکه قبلاً شروع به اقدام کرده.
ماده ۱۶۵ - هر گاه تمام یا قسمتی از اموال متوفی در حوزه دادگاهی غیر از دادگاهی
که مطابق مواد فوق صالح است باشد دادگاهی که اموال در حوزهآن دادگاه است اقدامات
راجع به حفظ اموال متوفی را از قبیل مهر و موم به عمل آورده رونوشت صورتمجلس
عملیات خود را به دادگاهی که مطابق دوماده فوق برای رسیدگی به امور ترکه صالح است
میفرستند.
فصل دوم - در مهر و موم
ماده ۱۶۶ - دادگاه بخش مهر مخصوصی برای مهر و موم ترکه خواهد داشت و نمونه آن
باید نزد رییس دادگاه شهرستان باشد.
ماده ۱۶۷ - اشخاص مذکور زیر میتوانند درخواست مهر و موم ترکه را بنمایند:
۱ - هر یک از ورثه متوفی یا نماینده قانونی آنها.
۲ - موصیله در صورتی که وصیت به جزء مشاع شده باشد.
۳ - طلبکار متوفی که طلب او مستند به سند رسمی یا حکم قطعی باشد به مقدار طلب در
صورتی که در مقابل طلب رهن نبوده و ترتیب دیگریهم برای تأمین طلب نشده باشد.
۴ - کسی که از طرف متوفی به عنوان وصایت معین شده باشد.
ماده ۱۶۸ - دادگاه بخش در موارد زیر پس از اطلاع اقدام به مهر و موم مینماید:
۱ - در موردی که کسی که در خانه استیجاری یا مهمانخانه و امثال آن فوت شده و کسی
برای حفظ اموال او نباشد.
۲ - در صورتی که از اموال دولتی یا عمومی نزد متوفی امانت باشد.
در مورد شق اول این ماده مالک خانه یا مدیر مهمانخانه و امثال آنها مکلفند به
دادگاه بخش اطلاع بدهند.
ماده ۱۶۹ - در مورد شق ۲ ماده فوق مهر و موم فقط نسبت به اموال دولتی یا عمومی که
نزد متوفی امانت بوده است به عمل میآید مگر اینکهاشخاص صلاحیتدار درخواست مهر و
موم نسبت به بقیه اموال را بنمایند.
ماده ۱۷۰ - در صورتی که قبل از حضور دادرس دادگاه بخش در محل ترکه اقدام فوری
برای حفظ ترکه لازم باشد اقدام مزبور به توسط دادستان و درجایی که دادستان نباشد
به توسط کلانتری محل و اگر مأمورین شهربانی نباشند به توسط دهبان با حضور دو نفر
معتمد محلی به عمل میآید و در موردمداخله دهبان دادستان میتواند در هر دهستان
که مقتضی بداند دهبان را از مداخله منع کرده و صاحب دفتر رسمی یا یکی از مأمورین
دولتی یا دو نفرمعتمد محلی را متفقاً به انجام این کار مأمور نماید مأمورین
نامبرده مراتب را در صورتمجلس نوشته و آن را به دادگاه بخش میفرستند.
ماده ۱۷۱ - در هر موردی که از طرف مأمورین مذکور در ماده قبل ترکه مهر و موم
میشود مأمورین نامبرده کلید قفلهایی را که به روی آن مهر و مومخورده است در پاکت
یا لفافی مهر و موم نموده و به دادگاه بخش میفرستند.
ماده ۱۷۲ - در صورتی که بین ورثه محجوری باشد که ولی یا وصی یا قیم نداشته باشد
دادرس باید پس از مهر و موم مراتب را به دادستان اطلاعدهد که جهت تعیین قیم اقدام
نماید.
ماده ۱۷۳ - در صورتی که بین ورثه غائبی باشد که برای اداره اموال خود نماینده
نداشته باشد اگر محل غائب معلوم است دادرس مهر و موم ترکه رابه او اطلاع میدهد و
اگر محل غائب معلوم نباشد به دادستان اطلاع خواهد داد که در صورت اقتضاء جهت تعیین
امین برای او اقدام کند.
ماده ۱۷۴ - رییس دادگاه در مواردی که باید اقدام به مهر و موم شود فوراً باید خود
یا به وسیله کارمند علیالبدل اقدام به مهر و موم نماید و اگر علتیموجب تأخیر این
اقدام گردد علت مذکور را در صورتمجلس مینویسد.
ماده ۱۷۵ - وقت مهر و موم را دادگاه به اشخاصی که ذینفع بداند اطلاع میدهد ولی
نباید این امر موجب تأخیر مهر و موم شود.
ماده ۱۷۶ - در موقع مهر و موم صورتمجلسی مشتمل بر امور زیر تنظیم میشود:
۱ - تاریخ سال و ماه و روز و ساعتی که اقدام به مهر و موم شده است.
۲ - نام و مشخصات کسی که مباشر مهر و موم است.
۳ - علتی که موجب مهر و موم شده است.
۴ - نام و مشخصات و محل اقامت کسی که درخواست مهر و موم نموده و اگر دادرس به نظر
خود اقدام به مهر و موم کرده باشد این نکته را درصورتمجلس مینویسد.
۵ - نام و مشخصات و اظهارات اشخاص ذینفع که در موقع مهر و موم حاضر بودهاند.
۶ - تعیین جایی که ترکه در آنجا مهر و موم شده از قبیل اتاق - صندوقخانه و گنجه.
۷ - وصف اجمالی از اشیایی که مهر و موم نشده است.
۸ - اموال در محل خود مهر و موم شده است یا محل آن تغییر داده شده.
۹ - نگهبان در صورتی که معین شده باشد با ذکر اینکه نگاهبان را دادرس مستقلاً معین
کرده یا بر حسب معرفی اشخاص ذینفع.
۱۰ - اظهار کتبی و صریح با قید التزام از کلیه اشخاصی که با متوفی در یک جا
زندگانی کرده و یا اموال در تصرف آنها بوده مشعر بر اینکه چیزی از اموالمتوفی را
خارج یا مخفی نکرده و مطلع نیستند که دیگری به طور مستقیم یا غیر مستقیم اموال
متوفی را برده یا مخفی کرده است.
ماده ۱۷۷ - صورتمجلس مذکور فوق باید به امضاء کسی که مباشر مهر و موم است و اشخاص
ذینفع برسد و در صورتی که اشخاص مزبور نخواهندیا نتوانند امضاء کنند مراتب در
صورتمجلس ذکر میشود.
ماده ۱۷۸ - کلید قفلهایی که روی آن مهر و موم شده در دادگاه بخش بایگانی و این
امر در صورتمجلس قید میشود.
ماده ۱۷۹ - نسبت به اموالی که مهر و موم آن ممکن نیست صورت اجمالی از آن برداشته
شده و در صورت لزوم نگاهبانی بر آن میگمارند.
ماده ۱۸۰ - در صورتی که از اموال دولتی یا عمومی نزد متوفی امانت باشد اموال
نامبرده در همان محلی که متوفی گذارده است مهر و موم خواهدشد مگر اینکه موجبی
برای تغییر محل باشد.
ماده ۱۸۱ - هر گاه در حین مهر و موم ترکه وصیتنامه یا برگهای دیگری پیدا شود که
در لفافی مهر و موم شده باشد دادرس مشخصات اوراق وچگونگی مهر و موم و عنوانی که
روی آن نوشته شده و نشانه روی لفاف را در صورتمجلس نوشته دادرس و حاضرین اگر معروف
باشند و بتوانندامضاء کنند امضاء مینمایند و اگر امتناع از امضاء نمایند امتناع
آنها از امضاء نوشته میشود.
ماده ۱۸۲ - لفاف مذکور در ماده فوق به دادگاهی که برای رسیدگی به امور ترکه صالح
است فرستاده میشود.
ماده ۱۸۳ - اگر از عنوان روی لفاف یا علائم دیگری معلوم شود که برگها متعلق به
غیر متوفی است دادرس برگها را به صاحبان آن رد نموده و رسیددریافت مینماید و
مشخصات آن را در صورتمجلس مینویسد و اگر صاحبان برگها حاضر نباشند آن را تأمین
مینماید تا صاحبان آنها مطالبه نمایند.
حکم این ماده در موردی جاری است که معارضی نباشد و الا مطابق ماده قبل رفتار
خواهد شد.
ماده ۱۸۴ - هر گاه وصیتنامه در لفاف نباشد دادرس اوصاف آن را در صورتمجلس نوشته
آن را به دادگاهی که برای رسیدگی به امور ترکه صالحاست میفرستد.
ماده ۱۸۵ - دادگاهی که لفاف مذکور در مواد فوق به آنجا فرستاده شده است آن را باز
میکند و در صورتی که برگها جزو ترکه باشد امانت نگاهمیدارد و الا اگر صاحبان آن
حاضر باشند به آنها داده میشود و اگر حاضر نیستند محفوظ میماند تا صاحبان آن
حاضر شوند و اگر معلوم نباشد که برگهامتعلق به کیست برگها در دادگاه میماند تا
صاحب آن معلوم شود.
ماده ۱۸۶ - اگر به دادرس در ضمن عملیات مهر و موم اطلاعی راجع به وجود وصیتنامه
داده شود دادرس جستجو نموده و چنانچه وصیتنامهموجود باشد به ترتیب مذکور در ماده
۱۸۴ عمل میکند.
ماده ۱۸۷ - در مواردی که وصیتنامه معتبری به نظر دادرس میرسد که آن وصیتنامه
مشتمل بر امور فوری باشد دادرس اجازه میدهد که امورمذکور انجام داده شود.
ماده ۱۸۸ - در موقع مهر و موم یا برداشتن مهر و موم اشیاء یا نوشتجاتی که
وارد کردن فیلدهای ستاره دار اجباری است