rr
علی با کسی کینه ندارد همیشه روی حساب حرف میزند. همین ابن ملجم را که گرفتند و اسیر کردند. آوردند خدمت مولی علی (ع) حضرت با یک صدای نحیفی (در اثر ضربت خوردن) چند کلمه با او صحبت کرد، فرمود: چرا این کار را کردی؟ آیا من بد امامی برای تو بودم؟ (من نمیدانم یک نوبت بوده است یا دو نوبت و بیشتر. ولی همه اینها را که عرض میکنم نوشتهاند) یک بار مثل اینکه تحت تأثیر روحانیت علی قرار گرفت گفت، آیا یک آدم شقی و جهنمی را تو میتوانی نجات دهی؟ من بدبخت بودم که چنین کاری کردم؛ و هم نوشتهاند که یک بار که علی با او صحبت کردند با علی با خشونت سخن گفت: علی من آن شمشیر را که خریدم با خدای خودم پیمان بستم که با این شمشیر بدترین خلق خدا کشته شود و همیشه از خدا خواستهام و دعا کرده که خدا با این شمشیر بدترین خلق خودش را بکشد. فرمود: اتفاقاً این دعای تو مستجاب شده است چون خودت را به همین شمشیر خواهند کشت.
پس از به خاک سپردن پیکر مبارک حضرت علی(ع)، در روز 21 رمضان امام حسن(ع) به منبر رفت و خطبهای خواند.
پس از خواندن خطبه فرمان داد تا ابن ملجم را حاضر کنند، امام(ع) به او فرمود: چه چیز تو را بر آن داشت تا امیرالمؤمنین را شهید و رخنه در دین انداختی.
ابن ملجم گفت: با خدا عهد کرده بودم پدر ترا به قتل برسانم، لاجرم به عهد خود وفا نمودم، اگر میخواهی امان ده به شام روم و معاویه را به قتل برسانم و دوباره به نزد تو بازگردم، اگر خواستی مرا میکشی و یا اینکه مرا میبخشی.
امام فرمود: هیهات! آب سرد نیاشامی، تا اینکه به جهنم واصل شوی.
در تاریخ آمده ابن ملجم گفت: مرا سرّی است که میخواهم در گوش تو بگویم، حضرت مانع شد و فرمود: اراده کرده از شدت عداوت گوش مرا با دندان برکند.
حضرت علی(ع) در آخرین ساعات زندگی به مدارا با ابن ملجم وصیت کرد. پس از وفات علی، ابن ملجم را برای قصاص نزد حسن پسر علی آوردند. حسن پسر علی به وصیت پدرش، با یک ضربه شمشیر ابن ملجم را قصاص کرد.
منبع :
کتاب حوادث الایام صفحه 221
عصر شیعه
بیانات استاد شهید مرتضی مطهری
گروه دین تبیان
وارد کردن فیلدهای ستاره دار اجباری است